У нас вы можете посмотреть бесплатно گزیدهای از نمایش عروسکی قدیمی «لوبیای سحرآمیز»/«حسن و خانم حنا» - ساخته اردشیر کشاورز - تولید 1359 или скачать в максимальном доступном качестве, которое было загружено на ютуб. Для скачивания выберите вариант из формы ниже:
Если кнопки скачивания не
загрузились
НАЖМИТЕ ЗДЕСЬ или обновите страницу
Если возникают проблемы со скачиванием, пожалуйста напишите в поддержку по адресу внизу
страницы.
Спасибо за использование сервиса savevideohd.ru
یكی از نمایشهای عروسكی كه در دهه شصت از تلویزیون پخش شد و خاطره خوب تماشای آن همچنان با مخاطب كودك و بزرگسال آن روزگار همراه است، نمایش موزیكال «حسن و خانمحنا» بود كه چند ویژگی مهم را با خود به همراه داشت. به عنوان نخستین ویژگی باید به متن این نمایش اشاره كرد كه اقتباسی بود از افسانه كهن «جك و لوبیای سحرآمیز» كه فاطمه ابطحی به شكلی هوشمندانه آن را ایرانیزه كرده بود. در این اقتباس، مولفههای تعیینكننده داستان بر یك بستر باورپذیر ایرانی و اینجایی آنچنان به درستی تعریف شد كه در عین بازنمایی خاطرات كتابی كه مخاطب آن را بارها خوانده بود، این حس را منتقل میكرد كه در حال تماشای یك قصه و نمایش ایرانی با مایههای سنتی البته با حفظ تم اصلی اثر و منبع اقتباس است. همین متكی بودن بر یك اثر ادبی كهن، چارچوب داستان را به گونهای استوار و محكم كرد كه لزوما به مفهوم نفی خوانش جدید از چنین قصهای نبود؛ بلكه حضور چنین منبع اقتباسی، خیال نویسنده و كارگردان را راحت كرد كه بر مسیری حساب شده، مشخص و امتحان پس داده حركت میكنند و با درك درست از قصه، موقعیت داستانی و تم اصلی میتوانند به شكلی هوشمندانه دست به تغییر و تحول بزنند. جك و لوبیای سحرآمیز از آن قصههایی است كه به واسطه چارچوب درست و تم هوشمندانه، قابلیت بازخوانیهای مختلف در هر مدیومی را دارد و بارها در انیمیشنها و فیلمهای سینمایی مختلف به آن استناد شده است. بخصوص جنس فانتزی آن اجازه میدهد مرز میان واقعیت و خیال، رئال و فانتزی به گونهای در هم ادغام شود كه حتی قهرمان قصه از یك پسربچه بازیگوش تبدیل شود به مردی سرگشته در دنیای مدرن امروز كه علاج مشكلات زندگی رئال روی زمین را در پل ارتباطیای مثل ساقه لوبیا مییابد كه او را به جهان فانتزی و خیال مرتبط میكند. با این اشاره به دستمایه مستعدی كه در بطن قصه اصلی وجود دارد، نویسنده نمایشنامه را با انتخاب جایگزینهای مناسب برای كاراكترهای داستان ایرانیزه كرده و با تبدیل كردن جك به حسن كه پسركی روستایی است كه با مادرش به تنهایی در فقر زندگی میكند، خانمحنا را به عنوان دوست و سنگ صبور حسن معرفی میكند. رابطه حسن و خانمحنا در نمایش به گونهای تنگاتنگ تعریف شده كه میتوان گفت این وجه به شكلی خودخواسته به خط اصلی تبدیل شده و به همین دلیل هم نام نمایش حسن و خانمحنا است نه حسن و ساقه لوبیا یا لوبیای سحرآمیز. با وامداری از این مولفهها، زندگی فقیرانه حسن و مادرش و خانمحنا و تصمیمی كه مادر برای فروش گاو میگیرد تا پولی دستشان را بگیرد و حسن با وجود میل باطنی مجبور به این كار میشود، در نمایش پرداختی دراماتیكتر پیدا كرده است. بخصوص دلتنگی حسن پس از معاوضه خانمحنا با چند دانه لوبیا كه در نمایش موزیكال با شعر و آهنگی تاثیرگذار این مقطع از نمایش و حس و حال بین حسن و خانمحنا برجسته شده است. همان طور كه دزدیدن مرغ تخم طلا و چنگ سحرآمیز از خانه غول كه بالای ابرها قرار دارد، با تكیه بر ترانههایی كه چنگ میخواند به عنوان بخشهایی تاثیرگذار از نمایش در ذهن مخاطب میمانند. در خصوص انگیزه دراماتیك قهرمان قصه نیز اتفاق مهمی در روند اقتباس افتاده و یك وجه جدید به كار اضافه شده است. در واقع حسن وقتی متوجه میشود این غول پدرش را كشته و میراث خانوادگیشان یعنی مرغ تخم طلا و چنگ سحرآمیز را دزدیده، تصمیم به انتقام میگیرد. به گفته بهتر، حسن برای انتقام مرگ پدر و فقری كه خانواده دچارش شده، به دفعات از ساقه لوبیا بالا میرود و آنچه برمیدارد متعلق به خودش است. این نكته، هم قصه را واجد یك پیام اخلاقی كرده هم اینكه وجه بازیگوشانه جك در قصه اصلی را تا حدی تعدیل یا به گفته بهتر قانونمند و اخلاقی میكند. دومین ویژگی مهم این نمایش را باید كارگردانی و اجرای آن دانست كه مرحوم اردشیر كشاورز آن را به عهده داشت. این نمایش همان اوایل دهه شصت ابتدا به شكل نوار صوتی همراه با كتاب قصه از سوی شركت قصهگو كه متعلق به انتشارات بیتا بود به بازار آمد. اجرای صحنهای این نمایش كه از تلویزیون پخش شد به شیوه عروسكگردانی با لباس سیاه بر پسزمینه سیاه بود كه تمركز نور صحنه روی عروسكها باعث میشد عروسكگردانها دیده نشوند و حركات عروسكها واقعی و ملموس به نظر بیاید. همچنین استفاده از صداپیشگانی برجسته و حرفهای باعث شد این كاراكترها جذابیت و ماندگاری در ذهن مخاطب پیدا كنند، بخصوص با توجه به موزیكال بودن نمایش و ترانههایی كه متناسب با موقعیتهای دراماتیك خوانده میشد و آن مقاطع را در ذهن مخاطب نشانهگذاری میكرد. صداپیشگانی مثل گیتا خاكپور در نقش حسن، سودابه گوهری در نقش مادر حسن و عزیز حاتمی در نقش خانمحنا و ترانههایی كه در دو مقطع اشاره شده، خوانده میشد با تكیه بر مهارت این صداپیشگان برجستهتر شد. جایی كه حسن در دلتنگی دوری از خانمحنا آواز میخواند با صدای گیتا خاكپور و ترانههایی كه چنگ سحرآمیز با صدای نسرین ارمگان میخواند با تكیه بر شعر، ترانه و آوازهای حرفهای خاطرهانگیز شدند. با تكیه بر ویژگیهای موزیكال این نمایش، قطعا آهنگساز كار نقش ویژهای در این تاثیرگذاری داشته است. آهنگسازی این نمایش را مرحوم استاد جلال ذوالفنون به عهده داشت كه با گروه نوازندگان حرفهای خود این ترانههای زیبا را به بهترین شكل در ذهن ما ماندگار كرد. در نمایش حسن و خانمحنا همچون بسیاری از آثار ماندگار دهه شصت كه بعد از چهل سال در ذهن مخاطب زنده و روشن است، یك نكته مهم قابل ردیابی است. این نكته كه تاثیرگذاری و ماندگاری این آثار بخصوص در دهه شصت كه محدودیتهای مضمونی شرایط را بستهتر میكرد، ارتباط مستقیم با كیفیت این آثار و وجه حرفهای و تخصصی هنرمندان آنها داشت.